- گرمابه زدن
- بحمام رفتن استحمام کردن: گرمابه زد و لباس پوشید آرام گرفت و باده نوشید. (نظامی)
معنی گرمابه زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه گرمابه را اداره کند حمامی: چون از در دررفتم گرمابه بان و هرکه آنجا بودند همه بر پای خاستند
آنکه گرمابه را اداره کند حمامی: چون از در دررفتم گرمابه بان و هرکه آنجا بودند همه بر پای خاستند